ارسال
شده توسط برگ بید در 87/6/21 1:46 صبح
امشب گریه کردم.
امشب برگ بید را خواندم و گریه کردم.
انتخاب نکردم. موس را روی آرشیو چرخاندم و کلیک کردم و هر کجا آمد خواندم و ... گریه کردم.
فقط نخواندم، عکسهایش را دیدم و گریه کردم.
شعرهایش را زمزمه کردم و گریه کردم.
آهنگش را گوش کردم و گریه کردم.
...
شکر.
اشکم ز دل به چهره دویدن گرفت باز ... این خانهء شکسته چکیدن گرفت باز
نبضی که بود از رگِ خواب آرمیدهتر ...از شوقِ دستِ یار، جهیدن گرفت باز
«صائب»